دلنوشته ای جدید خیلی دوست داشتنیه . . . ... حرفت را بگو ...! سهم روز های شهریور لبخندهایت را به خانه می برند درختان و آسمان بزودی از باغ های جهان فاصله می گیرند " تو حرفت را بگو " مگر با " نرده های زرد شکسته " چقدر فاصله داریم ؟ نگاهی که تو در آن می نشینی ... در آبشار های تشنه از کناره ای کوچک همیشه شروع میشود ... کلاهت را محکم بگیر که باد های آن سوی دنیا هنوز گونه هایت را می نوازند اینک ... جوانی ما به تاراج میرود و آسیابهای فرسوده بر سپیدی های ما بوسه میزنند ... چقدر باید این راه های رفته را دوباره بپیماییم ؟ .... ما خسه ایم .... شاید فرسوده ایم ! .... شادیبی نهایتی است میان دستهای " عاشق " ات که خود نقش هزار دریا را دوباره مینویسد ... بگذار با تو هزاره ای دیگر آغاز شود ... دیر یا زود ، ما نیز به جزیره های دور و نزدیک ، سفر خواهیم کرد ... فکر میکنم تو نیز درآنجا خواهی بود ... . . . ... aramesh ... . . .
نظرات شما عزیزان:
سلام....
با افتخار لینک شدین.... این ذلنوشته ات من و یاذه شعرهای سپید ممنون که بهم لطف دارین
سلام وبت خیلی عالیه
ممنون میشم به منم سر بزنی مطالبت عالی بود مرسی منتظرتم پاسخ:چون شما سر زدی منم حتما سر میزنم
این عالی بود
دمت گرم پاسخ:ممنون چشاتون عالی میبینه
این ماه خیس ... ... aramesh ... درباره وبلاگ آخرین مطالب آرشيو وبلاگ پيوندها
![]() نويسندگان |
|||||
![]() |